آی واژه | خاقانی

خیمهٔ روحانیان کرد معنبر طناب
خیمهٔ روحانیان کرد معنبر طناب
خیمهٔ روحانیان کرد معنبر طناب
خیمهٔ روحانیان کرد معنبر طناب
شد گهر اندر گهر صفحهٔ تیغ سحر
شد گهر اندر گهر صفحهٔ تیغ سحر
شد گهر اندر گهر صفحهٔ تیغ سحر
شد گهر اندر گهر صفحهٔ تیغ سحر
شد گهر اندر گهر صفحهٔ تیغ سحر
شد گره اندر گره حلقهٔ درع سحاب
شد گره اندر گره حلقهٔ درع سحاب
شد گره اندر گره حلقهٔ درع سحاب
شد گره اندر گره حلقهٔ درع سحاب
شد گره اندر گره حلقهٔ درع سحاب
صبح فنک پوش را ابر زره در قبا
صبح فنک پوش را ابر زره در قبا
صبح فنک پوش را ابر زره در قبا
صبح فنک پوش را ابر زره در قبا
صبح فنک پوش را ابر زره در قبا
برده کلاه زرش قندز شب را ز تاب
برده کلاه زرش قندز شب را ز تاب
برده کلاه زرش قندز شب را ز تاب
برده کلاه زرش قندز شب را ز تاب
برده کلاه زرش قندز شب را ز تاب
بال فرو کوفت مرغ، مرغ طرب گشت دل
بال فرو کوفت مرغ، مرغ طرب گشت دل
بال فرو کوفت مرغ، مرغ طرب گشت دل
بال فرو کوفت مرغ، مرغ طرب گشت دل
بال فرو کوفت مرغ، مرغ طرب گشت دل
بانگ برآورد کوس، کوس سفر کوفت خواب
بانگ برآورد کوس، کوس سفر کوفت خواب
بانگ برآورد کوس، کوس سفر کوفت خواب
بانگ برآورد کوس، کوس سفر کوفت خواب
بانگ برآورد کوس، کوس سفر کوفت خواب
صبح برآمد ز کوه چون مه نخشب ز چاه
صبح برآمد ز کوه چون مه نخشب ز چاه
صبح برآمد ز کوه چون مه نخشب ز چاه
صبح برآمد ز کوه چون مه نخشب ز چاه
صبح برآمد ز کوه چون مه نخشب ز چاه
ماه برآمد به صبح چون دم ماهی ز آب
ماه برآمد به صبح چون دم ماهی ز آب
ماه برآمد به صبح چون دم ماهی ز آب
ماه برآمد به صبح چون دم ماهی ز آب
ماه برآمد به صبح چون دم ماهی ز آب
نیزه کشید آفتاب حلقهٔ مه در ربود
نیزه کشید آفتاب حلقهٔ مه در ربود
نیزه کشید آفتاب حلقهٔ مه در ربود
نیزه کشید آفتاب حلقهٔ مه در ربود
نیزه کشید آفتاب حلقهٔ مه در ربود
نیزهٔ این زر سرخ حلقهٔ آن سیم ناب
نیزهٔ این زر سرخ حلقهٔ آن سیم ناب
نیزهٔ این زر سرخ حلقهٔ آن سیم ناب
نیزهٔ این زر سرخ حلقهٔ آن سیم ناب
نیزهٔ این زر سرخ حلقهٔ آن سیم ناب
شب عربی وار بود بسته نقابی بنفش
شب عربی وار بود بسته نقابی بنفش
شب عربی وار بود بسته نقابی بنفش
شب عربی وار بود بسته نقابی بنفش
شب عربی وار بود بسته نقابی بنفش
از چه سبب چون عرب نیزه کشید آفتاب
از چه سبب چون عرب نیزه کشید آفتاب
از چه سبب چون عرب نیزه کشید آفتاب
از چه سبب چون عرب نیزه کشید آفتاب
از چه سبب چون عرب نیزه کشید آفتاب
بر کتف آفتاب باز ردای زر است
بر کتف آفتاب باز ردای زر است
بر کتف آفتاب باز ردای زر است
بر کتف آفتاب باز ردای زر است
بر کتف آفتاب باز ردای زر است
کرده چو اعرابیان بر در کعبه مآب
کرده چو اعرابیان بر در کعبه مآب
کرده چو اعرابیان بر در کعبه مآب
کرده چو اعرابیان بر در کعبه مآب
کرده چو اعرابیان بر در کعبه مآب
حق تو خاقانیا کعبه تواند شناخت
حق تو خاقانیا کعبه تواند شناخت
حق تو خاقانیا کعبه تواند شناخت
حق تو خاقانیا کعبه تواند شناخت
حق تو خاقانیا کعبه تواند شناخت
ز آخور سنگین طلب توشهٔ یوم الحساب
ز آخور سنگین طلب توشهٔ یوم الحساب
ز آخور سنگین طلب توشهٔ یوم الحساب
ز آخور سنگین طلب توشهٔ یوم الحساب
ز آخور سنگین طلب توشهٔ یوم الحساب
مرد بود کعبه جوی طفل بود کعب باز
مرد بود کعبه جوی طفل بود کعب باز
مرد بود کعبه جوی طفل بود کعب باز
مرد بود کعبه جوی طفل بود کعب باز
مرد بود کعبه جوی طفل بود کعب باز
چون تو شدی مرد دین روی ز کعبه متاب
چون تو شدی مرد دین روی ز کعبه متاب
چون تو شدی مرد دین روی ز کعبه متاب
چون تو شدی مرد دین روی ز کعبه متاب
چون تو شدی مرد دین روی ز کعبه متاب
کعبه که قطب هدی است معتکف است از سکون
کعبه که قطب هدی است معتکف است از سکون
کعبه که قطب هدی است معتکف است از سکون
کعبه که قطب هدی است معتکف است از سکون
کعبه که قطب هدی است معتکف است از سکون
خود نبود هیچ قطب منقلب از انقلاب
خود نبود هیچ قطب منقلب از انقلاب
خود نبود هیچ قطب منقلب از انقلاب
خود نبود هیچ قطب منقلب از انقلاب
خود نبود هیچ قطب منقلب از انقلاب
هست به پیرامنش طوف کنان آسمان
هست به پیرامنش طوف کنان آسمان
هست به پیرامنش طوف کنان آسمان
هست به پیرامنش طوف کنان آسمان
هست به پیرامنش طوف کنان آسمان
آری بر گرد قطب چرخ زند آسیاب
آری بر گرد قطب چرخ زند آسیاب
آری بر گرد قطب چرخ زند آسیاب
آری بر گرد قطب چرخ زند آسیاب
آری بر گرد قطب چرخ زند آسیاب
خانه خدایش خداست لاجرمش نام هست
خانه خدایش خداست لاجرمش نام هست
خانه خدایش خداست لاجرمش نام هست
خانه خدایش خداست لاجرمش نام هست
خانه خدایش خداست لاجرمش نام هست
شاه مربع نشین تازی رومی خطاب
شاه مربع نشین تازی رومی خطاب
شاه مربع نشین تازی رومی خطاب
شاه مربع نشین تازی رومی خطاب
شاه مربع نشین تازی رومی خطاب